نارکیــــــژ

...ای جامه‌ات لبم که انار است

نارکیــــــژ

...ای جامه‌ات لبم که انار است

خسته ای و زخم خورده ؛ نشسته ای گوشه ی قفس کوچکت و نگاه می کنی ببینی هرکس کدام تکه از تو را غارت می کند.. به پنجه هات فهمانده اند زندگی همین است و به دندان هات که خوراکِ تو همین.. تا آمدی جولان بدهی ، تا صدای غرّشِ نوجوانی ات در آمد ، تاب نیاوردند.. زخمت زدند ، همه با هم ریختند سرت و رامت کردند ، حالا از بیست و چند سالگی ات یک شیرِ زخم خورده ی قفسی ساخته اند که خیلی با 19 سالگی اش فرق دارد.. ، انگار کن شیرِ سیرک ..! به باور رسانده اندَت که تو همینی.. دیر به هم رسیدیم مَرد.. ! سرکشی هایت نصیبِ من نشد ، اما می دانی درد کجاست؟؟ همین زخمی و خسته ات را هم به من نمی دهند.. منی که خوب می توانم مرهم زخم هات شوم و دندان هایت را تیز کنم.. دست داده اند به دست هم که تو شیر بودنت را از یاد ببری.. من اما تو را میهمان جنگلِ بکر و ناشناخته ی آغوشم می کنم، بیا و پادشاهی کن .. بساطِ شغال ها را به هم بریز.. مست کن و زمین و آسمانم را به هم بدوز.. بی که محدود شوی جولان بده . من خستگیِ تو را می فهمم.. یال و کوپالِ آشفته ی تو فقط به نوازش انگشتانِ من آرام می گیرد.. بیا و ثابت کن جَنمِ سرکشی داری.. انقدر از پشت میله ها به آهوی چشم هام نگاه نکن ، یک بار خیز بردار و قفسِ لعنتی ات را بشکن.. آن وقت تا دنیا دنیاست پادشاهی کن ، مَرد..!

نظرات  (۱)

۱۷ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۴ ریحانه .الف
مشکل مشکله عادته، راضی بودن به همون یه لقمه غذایی که میدن و ... و الا شیرُ چه به اسیری... مشکل مشکله ترسه ترس از تغییر

دخترِ شیراز!
درست میشه ان شاالله :)


پاسخ:
به اسم صبر کم با زندگی امروز و فردا کن .. !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی