نارکیــــــژ

...ای جامه‌ات لبم که انار است

نارکیــــــژ

...ای جامه‌ات لبم که انار است

دیگر آن دختر ریزه میزه ی مو مشکی جیغ جیغو نیستم .. خیلی وقت است که تاریخ مصرف کودکی هام تمام شده.. اما رویاهای فیروزه ای ام را ذره ذره جمع کرده ام ، توی کوله ام ریخته ام و آورده ام که حالای سختی و بی پناهی سنجاقشان کنم به گوشه ی روسریِ ترمه ام که هر وقت دلم برای قهوه ایِ چشم هات تنگ شد ، یکی یکی در آغوششان بگیرم و هوایت را نفس بکشم .. آورده ام که بریزمشان پای درختِ #انار ، که میانِ این قرنِ یخ زده ی مدرن ، موهای سیاهِ من و دست های گرمِ تو آغشته به رنگِ خون شوند و فراموشمان نشود که من و تو به طعمِ سیب آمده ایم و به عطرِ انار می رویم .. فصلِ انار دارد تمام می شود .. ۲۲ سال است که چشم هام نشسته گوشه ی تقویمِ دومِ آذرِ هرسال و هی نگاه کرده که تو از راه برسی و هر بار کسی آمده و دست هایش را به طلب انار به سمتم دراز کرده و آواز داده که "گمشده ات من هستم" و هربار دیده ام که نه قلبش عطرِ شمعدانی دارد و نه دست هایش رنگِ فیروزه ای .. پس کی می رسی؟! با یک بغل انار و آیینه..؟!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی