نارکیــــــژ

...ای جامه‌ات لبم که انار است

نارکیــــــژ

...ای جامه‌ات لبم که انار است

آن سیب ِ سرخی که دلبرانه به دستت دادم و تو لایعقل از عطر ِ سیب ِ آغشته به انگشتان ِ من ، چشمانت را بستی و بی‌پروا همه را نوشیدی ؛ همان سیب می‌ارزید به آوارگی ِ نسل ِ بشر در تمام ِ طول ِ تاریخ .

نظرات  (۵)

۱۹ دی ۹۵ ، ۱۲:۲۳ طاها رحمانی
سیبِ دندان‌زده از دست تو افتاد به خاک؟؟
گرد و خاک از لبه‌ی عِقدِ ثریا برخاست..
پاسخ:
میوه از دامن من بود اگر روز هبوط / آدم از وسوسه افتاد زمین انسان شد ! 
۱۹ دی ۹۵ ، ۱۳:۳۴ פـریـر ...
هوممم...ولی یه وقتایی که میفتیم تو چاله چوله میگیم نمی ارزید :))
پاسخ:
احتمالا هرچه از دوست رسد نیکوست دیگه ! حتی آوارگی ها ، حتی همین چاله‌چوله ها ..
بماند که در حد حرف مونده و کو کسی که عمل کنه و ... 
بسم الله
سلام
به قول شاعر 
"حیف است سیب را نچیده بمیریم "

پاسخ:
حسرت سیب های ممنوعه روی هر شاخه ی درختم ماند ...

سلام .
۲۰ دی ۹۵ ، ۲۱:۳۰ ریحانه الف
اولین سوالی که انتظار دارم روز قیامت خدا واضح و روشن جواب بده همینه!!

چرا واقعا!؟
پاسخ:
چرا واقعا ؟!

لابد حقمون بوده ! نمی دونم ! ولی خب اون جوری هم احتمالا یکی یکی می رفتیم سیب می خوردیم می افتادیم پایین ! دیگه همون اول سبکمون نکرده 
۲۱ دی ۹۵ ، ۰۰:۴۸ פـریـر ...
اوهوم درست میگی...
پاسخ:
😃♥️

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی